سفارش تبلیغ
صبا ویژن





درباره نویسنده
فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت ... - آتش عشق
م . روستائی
بیان شوق چه حاجت که شرح آتش دل / توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد ...
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر 87
مرداد 87
شهریور 87
آبان 87
دی 87
فروردین 89


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت ... - آتش عشق

آمار بازدید
بازدید کل :240178
بازدید امروز : 90
 RSS 

چه خوش روزی بود روز جدایی

اگر با وی نباشد بی وفایی

چه خوش است دقیقه های فراق ... نه ! ... ثانیه های فراق ... اصلاً چه خوش است لحظه لحظه های فراق ، آنگاه که سرانجامش وصال باشد و بس ... امید وصال یار زنده ات می کند .

مرا امید وصال تو زنده می دارد

وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

اشتیاق بودن در حضور دوست ، از خود بی خودت می کند .مستت می کند . دیوانه ات می کند ...  یار که نباشد ، تو می مانی و قطره های اشک ... اشکی که هفت دریا در برابر یک قطره اش کم می آورد . اشکی که خنده را بر لبان گلگون معشوق  میهمان می کند . و تو چه شیرین با خنده های معشوق آتش می گیری ... لحظه لحظه های فراق ، آتشت می زند . هر بار خاکستر می شوی و از نو جان می گیری تا دوباره آتشت بزند ... 

در طریق عشقبازی ، امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

نامهربانی معشوق را که دیگر نگو ... چقدر لذت  داردکه جفای معشوق راببینی و با خودت زمزمه کنی : اگر با دیگرانش بود میلی / چرا ظرف مرا بشکست لیلی ... یک پا مجنون شوی و در عشق لیلای خود ، شهره ی عالم ...

چقدر شیرین است ناز معشوق را کشیدن ... اصلاً ناز ، همه اش برای معشوق است ... راست گفته اند که هر چه دست نیافتنی تر ، خواستنی تر ... چقدر لذت دارد وقتی که تو هر لحظه بی قرار تر می شوی و معشوق ، فقط نظاره ات می کند ... و تو هی بی قراری می کنی و معشوق فقط نظاره ات می کند ... نگاهش ، آتش به خرمن هستی ات می افکند ...و بی قراری ، عادت قلب عاشقت می شود ...

 عشقبازی را تحمّل باید ای دل ، پای دار

گر ملالی بود ، بود و گر خطایی رفت ، رفت



نویسنده : م . روستائی » ساعت 11:24 صبح روز سه شنبه 86 دی 25